شعرحضرت معصومه(س)-ولادت
حضرت معصومه(س)-ولادت
تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا
وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم
حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا
جای تسبیح میِ تازه زمین می ریزد
سر سجاده اگر که بتکانند مرا
تا که در محضر یارم مکانم بالاست
چه خیالیست که پایین بنشانند مرا
بارها جان مرا تا به لبم می آرد
تا که یک بار سلامی برسانند مرا
شد پناهِ همگان هر که پناهنده ی اوست
سگِ اصحابم و از خویش بدانند مرا
از همه دور کن و از حرمت دور مکن
پس نرانید مرا تا که نرانند مرا
جان من عاریه ای بود که نذرش کردم
بگذارید که امشب بستانند مرا
جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربان کریمان بشود
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به در خانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصۀ مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراجِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را
با گدایی حرم فخر به دنیا داریم
هرچه داریم از این دختر موسی داریم
- ۹۳/۰۶/۰۴